به یادمان جشنواره بزرگ کوچ ایران/برای سه دهه تلاش صادقانه حسین روحانی،مرد عرصه فرهنگ و هنر و صنعت
به نام خدا
ایران عزیز ما پیش و بیش از آنکه به توانمندیهای اقتصادی و نظامی در دنیا شناخته شده باشد، به دیرینگی تاریخی و داشته های فرهنگی و سرمایه های معنوی اش مشهور است.
کیست که نداند، این کهن سرای ما ایرانیان، یکی از معدود و محدود سرزمین هایی در جهان است که پیوستگی فرهنگی و تاریخی اش به هزاره ها می رسد و این مردم نشسته در چهارگوشه ی این سرزمین با همین ظرفیت های فرهنگی خود توانسته اند این هزاره ها را در برابر هر فرهنگ مهاجمی و هر هجوم فرهنگیِ بنیان براندازی جانانه مقاوم کنند و هویت ملی خود را در همه ی فرازها و فرودها همچنان ادامه دهند.
این مردم همان گونه که در اندیشه ی نگهداری و نگهبانی از هویت ملی خود بوده اند، باحرمت نهادن به پیشینه ی فرهنگی دیگر ملل عالم نگاه و توجه آنها را به خود جلب کرده و سعه ی صدری که در برخوردِ با آیین ها و رسم های دیگر ملت ها از خود نشان داده اند، آنها را مجبور کرده اند تا در بزرگداشت داشته های فرهنگی ما سر تعظیم و تسلیم فرود آورند.
آنگاه که در دمدمای سپیده دم تاریخ مردمان ساکن در فلات ایران و گوشه و کنار آن در تدوین تاریخ تازه ای از روابط ملت غالب و ملل مغلوب نقش ایفا کردند و در تقابل نظامی با سرزمین های دیگر به فتح آنها توفیق یافتند، آنچنان برجستگی فرهنگی از خود نشان دادند که هیچگاه در اندیشه ی سیطره ی فرهنگی خود بر آنها نیامدند و با حرمت گذاری به آداب و سنن و رسوم و آیین ملت مغلوب سعی در تحبیب قلوب آنها داشتند، این دوستی دل و جان مردمان آن سرزمین ها را بدست آورد.
آوازه ی این پهلوداریِ فرهنگی موجب خوشنامی عنصر ایرانی در همه ی زمانه ها و اعصار و روزگاران گردید.
در روزگارانی که سرزمین ما و مردمانش مغلوب مهاجمان دیگرملل و سرزمین ها گشتند، این فرهنگ ما بود که سرانجام آن مهاجمان چیره شده بر مقدرات ملت ما را از پای درآورد و به گونه ای تسلیم کرد که شیفته ی این فرهنگ شدند و آن را پذیرفتند و مدافع آن شدند و در توسعه و گسترش آن به دیگر نقاط دنیا تلاش های جانانه و کوشش های عاشقانه کردند.
مغولانی که آمده بودند تا این خاک را بسوزاند و بر باد دهند و فرهنگ آن را به نابودی بکشانند، در برخورد با فرهنگ ایرانی ما آنچنان مقهور گردیدند که برای محققان ایرانی که می خواستند در احوال ستاره های آسمان و کرات دیگر تحقیق کنند، زیچ ها ساختند و برای آنکه خود را دوستدار معماری آن نشان دهند، با تقلید معماری ایرانی، گنبدهایی به بزرگی و عظمت و شکوه و شکوت ِ سلطانیه برافراشتند.
فرزندان چهار پنج نسل گورکانیانی که در هیبت غولانی مردم کُش از سر مردمان تسلیم شده ی ایران ما کله منارها می ساختند ، آنچنان دلباخته و عاشق این سرزمین و فرهنگش شده بودند که در گسترش هنر و شعر و موسیقی و زبان و خط فارسی به آنسوی مرزهای ایران و تا دل شبه قاره ی هند از جان و دل مایه نهادند که تاج محل یکی از آنهاست.
با این مقدمه می خواهم به اهمیت رویدادی بپردازم که نزدیک به دو دهه در یکی از توسعه نایافته ترین مناطق و استانهای ایران ما یعنی کهگیلویه و بویراحمد، هر سال در قالب طرح و جشنواره ای بنام کوچ برگزار شده است و انشاالله باز هم برگزار خواهد شد.
چند سالی بود که به دلیل علاقه مندی ام به مردمان کهگیلویه و بویراحمد و دوست داشتن فرهنگ و آدابشان و همچنین به شیوه و وچگونگی برگزاری و تاثیرگذاری این جشنواره ، تلاش داشتم، در هنگامه ی برگزاری آن خود را به یاسوج برسانم و از برنامه های آن بهره مند شوم.
آنچه شاهد آن بودم، برگزاری یک جشنواره در منطقه ای بود که در قیاس خیلی از استانهای دیگر از امکانات مادی کمتری برخوردار بود، اما به گونه ای شایسته برگزار می شد که شاید در مرکز و پایتخت هم آنچنان گردهمایی های فرهنگی کمتر برگزار شود.
بارها با خود و با خیلی از دوستان گفتم که جای اینچنین گردهمایی های فرهنگی در سایر استانها خالی است و بارها به برگزارکنندگان آن اعم از دست اندرکاران و حامیان و مسئولان اجرایی استان که در برگزاری آن همکاری داشتند آفرین ها گفتم و گفتم کاش این حرکت فرهنگی سرمشق دیگر استانها گردد.
این جشنواره که از سال ۱۳۸۴ آغاز به کار کرده است، طراح و بنیانگذار و مجری آن یکی از فرهنگی مردان و مردان فرهنگی دیار کوهستان و کلخُنگ و کیکُم یعنی حسین روحانی است که در اوج جوانی به پختگی فرهنگی رسیده بود و اینک در میانسالی مردی مردمدار و فرهنگ دوستی فرهنگدان و دوستدار دستاوردهای فرهنگی اقوام ایرانی و علاقمند به ایجاد ارتباط بین خرده فرهنگ ها در میان اقوام مختلف این مرز و بوم بوده و هست تا در این راه خرده فرهنگ های مختلف سرزمین ما در برخورد با یکدیگر سایش و سازگاری پیدا کرده و با شناخت برجستگی های همدیگر به تقویت و تعالی خود بپردازند.
آنچه در هنگامه ی برگزاری جشنواره شاهد و ناظر آن بودم، شور و شوق وصف ناپذیری بود که در شب های اجرای برنامه در شهر یاسوج به چشم می خورد. مردانی چوخه پوش و زنانی مینا بر سر و دختران و پسرانی که لباسهای محلی بر تن می کردند تا بگویند به آیین پدران و مادران علاقه مندند.
مردمانی که با مهربانی به گونه ای بر خورد می کردند تا آنانی که جای جای ایران برای اجرای یا تماشای برنامه های جشنواره به پایتخت طبیعت ایران آمده بودند را به فرهنگ خود جلب کنند.
آنانی که از دیگر نقاط کشور به یاسوج آمده بودند غرق در لباس های محلی در ارتباط با هموطنان خود به گونه ای رفتار می کردند که چند روزی یاسوج و کهگیلویه و بویراحمد همه ی ایران ما شده بود.
این جشنواره در شناسایی میراث فرهنگی و معنوی و آثار باستانی و تاریخی و گردشگری استان و درکل عشایر ایران بزرگ و خاص کهگیلویه و بویراحمد نقش بسزایی داشت و دارد و در معرفی میراث معنوی و آیین ها و باورها و نوع زندگی مردمان دامنه های دنا و و دشت های دهدشت تا کناره های دکل های نفت گچساران و دوگنبدان و باشت و باوی بسیار موثر بود.
اینک به گونه ای ناهمگون شاید نوعی تقابل با این جشنواره ی ملی که در نوع خود در کشور جزو نخستین جشنواره ها در شناساندن ظرفیت های منطقه ای یک استان به تمام کشور هست، دیده می شود و آهنگ های در طرح جشنواره ای موازی با آن طرح شده و...
به عنوان دوستداری از دوستداران فرهنگ ایرانی و علاقمند به خرده فرهنگ اقوام مختلف که تشکیل دهنده ی فرهنگ ملی ایران است ، گوشزد یک نکته را خالی از خیر اندیشی نمی دانم و آن اینکه موازی کاری در هیچ امری پسندیده نیست و در امرِ امور فرهنگی ناپسندیده تر.
آنچه از موازی کاری بدست می آید و حاصل می شود برکشیدن آنچه در موازات ساخته می شود، نیست بلکه نابودی هر دو را در پی خواهد داشت.
حرف واپسین اینکه؛ حسین روحانی خاک خورده و زجر کشیده ی صحنه های مختلف فرهنگ است او ادبیات را می شناسد، شاهنامه را می فهمد و می داند، تئاتر را زندگی کرده است، شعر را می سراید، بویراحمد را دوست دارد ، به کهگیلویه عشق می ورزد و باور دارد کهگیلویه و بویراحمد خاستگاه مردان و زنانی است که همواره برای مانایی ایران تا ابد ماندگار در برابر دشمنان این مرز و بوم سینه ستبر کرده اند و این خاک را خاکستان پدران و مادران و نیاکان می داند و آن را چون همه ی ایران سرای خود می پندارد و می خواهد برای توسعه ی فرهنگی آن وقت بگذارد و از هیچ کوششی دریغ نورزد.
بی هیچ تکلفی می اندیشم در این مرزو بوم افرادی چون حسین روحانی را باید قدر دانست و بر صدر نشاند زیرا بی هیچ چشمداشتی در پی تعالی فرهنگ این سرزمین اند.
و ای کاش هر استانی یک حسین روحانی داشت.
مراد سعیدی پور
خوزستان
انتهای پیام